یامعین الضعفاء |
گرچه حیات برزخی برای همه انسانها است ولی کسانی که در راه خدا به شهادت می رسند از مرحله بالا و مرتبه شدیدتری از این نوع زندگی برخوردار و در عالم برزخ توانایی توجه به عوالم دیگر و از جمله دنیا را دارا می باشند و لذا از احوال اهل دنیا با خبر بوده بر آنها اشراف دارند .
در دو آیه از قرآن کریم به صراحت زنده بودن شهداء مطرح شده است: آیه اول: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَکِن لَّا تَشْعُرُون»(1) و به کسى که در راه خدا کشته شده مرده مگویید بلکه اینان زنده هایى هستند ولى شما درک نمى کنید. آیه : «وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»(2) البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدى شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنچه در این زمینه قطعی می باشد این است که مراد زنده بودن جسم شهداء نیست زیرا همه می دانیم که جسم آنها مانند جسم دیگران متلاشی و از بین می رود . و اما در اینکه مراد از حیات و زنده بودن شهداء چیست، اقوال متعددی وجود دارد: قول اول: مراد از حیات شهداء حیات حقیقى نیست بلکه منظور باقی ماندن نام نیک و جاودان ماندن یاد و خاطره آنها در میان مردم و جامعه است. گرچه این دیدگاه، دیدگاهی مادی بوده و بر اساس نفی آخرت استوار است ولی در عین حال بعضی از مفسرین آن را در میان معانی احتمالی مطرح کرده اند . مرحوم علامه طباطبایی این قول را نقل و چهار اشکال اساسی به آن وارد نموده است؛ از جمله اینکه در ادامه آیه ، از حیات شهید به «لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» - ولى شما نمی فهمید - تعبیر شده است در حالی که موضوع نام نیک را همه مى فهمند. ثانیاً خداوند اوصافى مانند روزى گرفتن و شاد بودن از نعمت هاى او را براى شهید ذکر کرده است که از ویژگی هاى حیات واقعى است و نه مقولاتى از قبیل باقى ماندن نام نیک. (3) در نتیجه این قول به هیچ وجه قابل اثبات و پذیرش نیست.
باید توجه داشت که تمامی شهداء نیز در یک مرتبه نبوده و دارای یک مرحله از حیات برزخی و اخروی نیستند و با توجه به مجاهدتها و نیز مرتبه اخلاص و عوامل دیگر از مراتب مختلف برخوردار می باشند و به همین دلیل جایگاه شهدایی مانند : حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) وحضرت ابالفضل (علیه السلام) از دیگران بالاتر بوده و در نتیجه از بالاترین نوع حیات جاودان بهره مندمی باشند و اشراف تام و کاملی بر تمامی عوالم دارند قول دوم: بعضی از مفسرین این زندگی شهداء را نوعی حیات غیبی و خاص و درحد زندگی دنیوی وبه صورت نامرئی می دانند. البته گروهی از همان مفسران به دلائلی این نوع زندگی را مخصوص شهدای بدر و احد می دانند . ما دلیل واضح و توضیح کاملی نسبت به این قول نداشته و راهی برای اثبات آن نداریم . قول سوم: منظور از حیات و زندگى براى شهید، حیات برزخى است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند و نه زندگى جسمانى و مادى. حیات برزخى همان عالم قبر است که مردگان در آنجا تا قیامت معذّب یا متنعّم خواهند بود. این نوع حیات به وسیله حواس انسان قابل درک نیست چرا که حسّ انسان از درک ماوراء حیات مادى و جسمانى عاجز است و حتّى چه بسا آن را فناء و نابودى بپندارد؛ و به همین دلیل خداوند در اینگونه از آیات برای توجه دادن و آگاه کردن م?منین به اثبات این نوع از زندگی می پردازد.(4) گرچه این نظریه مورد پذیرش مفسرین بزرگی مانند علامه طباطبایی قرار گرفته و آن را به عنوان مراد از آیات مذکور مطرح نموده اند؛ ولی با یک اشکال روبرو شده است و آن اینکه:
اگر منظور از زندگی در این آیات زندگی برزخی و بعد از مرگ است انحصار آن نسبت به شهید نابجا و نادرست خواهد بود زیرا حیات بعد از مرگ برای همه بوده و تمامی انسانها پس از مرگ در برزخ زنده می باشند و بر اساس عملکرد خود در دنیا در ناز و نعمت و یا عذاب خواهند بود . در پاسخ به این اشکال باید گفت با توجه به ادامه این آیات و روایات متعدد، گرچه حیات برزخی برای همه انسانها است ولی کسانی که در راه خدا به شهادت می رسند از مرحله بالا و مرتبه شدیدتری از این نوع زندگی برخوردار و در عالم برزخ توانایی توجه به عوالم دیگر و از جمله دنیا را دارا می باشند و لذا از احوال اهل دنیا باخبر بوده بر آنها اشراف دارند . خداوند در ادامه آیه دوم می فرماید: «فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشرُِونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بهِِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِْمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُون»(5) آنان به فضل و رحمتى که از خداوند نصیبشان گردیده شادمانند و به آن م?منان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعداً در پى آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند. در این قسمت از آیه شریفه از اطلاع شهداء از دوستان و یاران خود در دنیا و اِشراف آنها بر احوال و سرنوشت آنها خبر می دهد؛ لذا به نظر می رسد خداوند به شهداء مرتبه ای بالا از حیات اخروی را اعطاء نموده و در این آیات نیز از آن خبر می دهد . منظور ازحیات و زندگى براى شهید، حیات برزخى است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند و نه زندگى جسمانى و مادى. حیات برزخى همان عالم قبر است که مردگان در آنجا تا قیامت معذّب یا متنعّم خواهند بود البته باید توجه داشت که تمامی شهداء نیز در یک مرتبه نبوده و دارای یک مرحله از حیات برزخی و اخروی نیستند و با توجه به مجاهدتها و نیز مرتبه اخلاص و عوامل دیگر از مراتب مختلف برخوردار می باشند و به همین دلیل جایگاه شهدایی مانند: حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و حضرت ابالفضل (علیه السلام) از دیگران بالاتر بوده و در نتیجه از بالاترین نوع حیات جاودان بهره مند می باشند و اشراف تام و کاملی بر تمامی عوالم دارند.(6) نکته دیگری که باید مد نظر داشت این است که شهداء یک گروه از کسانی هستند که واجد چنین حیاتی می باشند و به جهت اهمیت و لزوم توجه دادن م?منین به این مطلب در راستای تشویق شدن آنان برای جهاد و استقبال از شهادت و نیز تسلی اقوام و دوستان شهداء، از دارا بودن این نوع حیات از طرف شهداء، سخن به میان آمده است؛ ولی چنین موهبتی منحصر به آنها نبوده و لذا افراد دیگری همچون انبیاء و اولیاء و علماء ربانی نیز از این نوع حیات و آثار آن برخوردار بوده، هر یک به فراخور خود دارای مرتبه ای از آن می باشند و چه بسا مرتبه ای بالاتر از جایگاه بیشتر شهدا را نیز داشته باشند؛ چرا که به عنوان مثال درباره علماء نقل شده است: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِینُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَیُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ »(7) یعنی هنگامی که روز قیامت می شود خداوند همه مردم را در یک سرزمین جمع می کند و به سنجش اعمال آنان می پردازد ، پس خون شهداء و مداد علماء را با یکدیگر مقایسه می کند و مداد علماء نسبت به خون شهداء سنگینی می کند - به این معنی که مداد علماء دارای فضیلت بیشتری است - ؛ در نتیجه چنین علمایی مرتبه ای بالاتر از شهید - مراد شهید معمولی است نه امثال حضرت سید الشهداء (علیه السلام) و دیگر شهدای خاص و بلند مرتبه - را دارا خواهند بود . پی نوشت ها: (1) بقره /154 (2) آل عمران/169 (3) تفسیر المیزان ،ج 2، ص 341 (4) تفسیر المیزان ،ج 2، ص 343 (5) آل عمران/170 (6) برای مطالعه در زمینه مقامات امام حسین (علیه السلام) به کتاب کامل الزیارات مراجعه نمایید. (7) بحارالانوار، ج2، 14
[ سه شنبه 91/5/31 ] [ 10:9 صبح ] [ فولادپور ]
|
||